بختياري
يك روز پيش از عروسي , پاره اي بارو بنشن به اسم «باروزي» از سوي داماد به خانهٔ عروس ارسال ميشود . صبح روز عروسي خانوادههاي متعلق به داماد همراه با توشمالها شاديكنان به طرف خانهٔ عروس خط مش مي افتند . زنان و دختران قبلي از داخل شدن به خانهٔ عروس در ميانهٔ روش آوازهايي ( دوالالي ) مي خوانند . نزديك خانهٔ عروس كه رسيدند , خانوادهٔ عروس به پيشواز ميايند و مهمانها را به باطن ميبرند .
در مراسم تمامي ايل كمپاني مينمايند و خويش را در شور و سرور شريك ميدانند . دراين هنگام توشمالها استارت به نواختن آهنگهاي محلي مي نمايند و مجلس شور و اكنون ديگر به خويش مي گيرد . جوان ها تركه بازي مي نمايند و به سواركاري مي پردازند و تا وقت نهار , گونه هاي رقصها و بازيهايي را كه بين بختياريها به هم پيوسته است , انجام ميدهند . پيشين از تكان عروس پاره اي قند در دستمالي ميپيچند و آن را به كمر دختر ميبندند و عروس را روي زين اسب مينشانند و جلوي وي بر روي اسبي , پسر نوپا ۸ يا اين كه ۹ سالهاي را مينشانند . بين رويه به طرف خانهٔ داماد بازي منحصر به فرد عروسي به اسم سرانداز استارت ميشود . بدين صورت كه يكي سواران همراه عروس و در بعضا طايفهها خويش داماد , دستمالي را كه روي رمز عروس است ميربايد و ديگر سواران درپي وي اسب مي تازند تا دستمال را از رباينده بازپس بگيرند . بايستي دانست كه نگاهداشتن دستمال تا پايان بازي براي رباينده افتخار به حساب ميآيد . همين كه عروس نزديك خانهٔ داماد رسيد از رفتن پرهيز مي كند و خلعت مي خواهد , به مجبور خانوادهٔ داماد گوسفندي , برهاي يا اين كه ميشي پيشكش مينمايند تا عروس راضي شده , از مركب پياده شود . در آستانهٔ در منزل يا اين كه خيمه , گوسفندي را زير پاي عروس قرباني مينمايند . ترسيم چنين است كه خون اين حيوان تخت كفش عروس را رنگين نمايد تا قدمش با شگون و لبريز خير و بركت باشد .
حجله يا اين كه خيمه عروسي عموماً سپيد است تا نيز نشانهٔ معلوم خيمه عروس و داماد باشد و نيز نشانهٔ سفيدي اقبال و شانس . موقع ورود عروس به خيمه در كنار آن حريق برپا مي كنند و عروس گذشته از ورود به حجله مي بايست بدور حريق بگردد . داماد هم در گوشهٔ ديگري حريق روشن كرده و هفت تخممرغي را كه قبلاً تنظيم كرده و در دستمالي نگهداشتهاست , به راز عروس و ديگر ملازمان ميريز و به اين ترتيب عروس و داماد به حجله مي رود . در حجله , بابا داماد ( ساقدوش ) , عروس و داماد را دست به دست مي دهد .
يك كدام از شغل هاي عروسي در بختياري مهيا آوردن «سوخت» براي تهيهٔ غذاي عروسي است . يكسري روز مانده به عروسي عدهاي از جوان ها با چارپاياني براي تهيهٔ هيزم به كوه و صحرا ميروند . معمولاً همهٔ جوان ها داوطلب چنين كاري ميباشند , چون مي دانند كه براي عروسي خودشان متقابلاً جوان ها ديگر اين زحمت را متحمل ميشوند . معمولاً به غير از آوردن هيزم , دوغ , كره , ماست و كشك نيز از گلهداران اخذ و براي داماد مي آورند .
بختياري
يك روز پيش از عروسي , پاره اي بارو بنشن به اسم «باروزي» از سوي داماد به خانهٔ عروس ارسال ميشود . صبح روز عروسي خانوادههاي متعلق به داماد همراه با توشمالها شاديكنان به طرف خانهٔ عروس خط مش مي افتند . زنان و دختران قبلي از داخل شدن به خانهٔ عروس در ميانهٔ روش آوازهايي ( دوالالي ) مي خوانند . نزديك خانهٔ عروس كه رسيدند , خانوادهٔ عروس به پيشواز ميايند و مهمانها را به باطن ميبرند .
در مراسم تمامي ايل كمپاني مينمايند و خويش را در شور و سرور شريك ميدانند . دراين هنگام توشمالها استارت به نواختن آهنگهاي محلي مي نمايند و مجلس شور و اكنون ديگر به خويش مي گيرد . جوان ها تركه بازي مي نمايند و به سواركاري مي پردازند و تا وقت نهار , گونه هاي رقصها و بازيهايي را كه بين بختياريها به هم پيوسته است , انجام ميدهند . پيشين از تكان عروس پاره اي قند در دستمالي ميپيچند و آن را به كمر دختر ميبندند و عروس را روي زين اسب مينشانند و جلوي وي بر روي اسبي , پسر نوپا ۸ يا اين كه ۹ سالهاي را مينشانند . بين رويه به طرف خانهٔ داماد بازي منحصر به فرد عروسي به اسم سرانداز استارت ميشود . بدين صورت كه يكي سواران همراه عروس و در بعضا طايفهها خويش داماد , دستمالي را كه روي رمز عروس است ميربايد و ديگر سواران درپي وي اسب مي تازند تا دستمال را از رباينده بازپس بگيرند . بايستي دانست كه نگاهداشتن دستمال تا پايان بازي براي رباينده افتخار به حساب ميآيد . همين كه عروس نزديك خانهٔ داماد رسيد از رفتن پرهيز مي كند و خلعت مي خواهد , به مجبور خانوادهٔ داماد گوسفندي , برهاي يا اين كه ميشي پيشكش مينمايند تا عروس راضي شده , از مركب پياده شود . در آستانهٔ در منزل يا اين كه خيمه , گوسفندي را زير پاي عروس قرباني مينمايند . ترسيم چنين است كه خون اين حيوان تخت كفش عروس را رنگين نمايد تا قدمش با شگون و لبريز خير و بركت باشد .
حجله يا اين كه خيمه عروسي عموماً سپيد است تا نيز نشانهٔ معلوم خيمه عروس و داماد باشد و نيز نشانهٔ سفيدي اقبال و شانس . موقع ورود عروس به خيمه در كنار آن حريق برپا مي كنند و عروس گذشته از ورود به حجله مي بايست بدور حريق بگردد . داماد هم در گوشهٔ ديگري حريق روشن كرده و هفت تخممرغي را كه قبلاً تنظيم كرده و در دستمالي نگهداشتهاست , به راز عروس و ديگر ملازمان ميريز و به اين ترتيب عروس و داماد به حجله مي رود . در حجله , بابا داماد ( ساقدوش ) , عروس و داماد را دست به دست مي دهد .
يك كدام از شغل هاي عروسي در بختياري مهيا آوردن «سوخت» براي تهيهٔ غذاي عروسي است . يكسري روز مانده به عروسي عدهاي از جوان ها با چارپاياني براي تهيهٔ هيزم به كوه و صحرا ميروند . معمولاً همهٔ جوان ها داوطلب چنين كاري ميباشند , چون مي دانند كه براي عروسي خودشان متقابلاً جوان ها ديگر اين زحمت را متحمل ميشوند . معمولاً به غير از آوردن هيزم , دوغ , كره , ماست و كشك نيز از گلهداران اخذ و براي داماد مي آورند .